تاحالا به چند نفر ازاعضاي خانواده، اقوام ، دوستان و يا همكارانتون آدرس وبلاگتونو داده ايد و اونا رو به خوندن مطالبتون ترغيب كرده ايد؟
معمولا جنبه هاي ناشناخته شخصيت آدم ها در نوشته هاشون آشكار ميشه. يك تجربه شخصي كه من دارم و اينو خيلي از وبلاگ نويسهاي ديگه تاييد مي كنن اينه كه خيلي از كسانيكه با ما ارتباط دارن بعد از خوندن مطالب وبلاگمون به شناخت جديدي از ما ميرسن كه قبلش در رفتار و عكس العمل ها و سخنان روزمره ما نديده اند . واين نشون ميده كه وبلاگ يك محيط امن و راحته كه ميتوني در اون خودخودت باشي .
تمام جذابيت محيط وبلاگها اينه كه شما در نوشتن آزاد هستيد . مطالبي رو مي نويسيد و يا ميخونيد كه شايد در هيچ كتابي نتونيد پيداشون كنيد .اما وقتي كه نوشته شما در واقع ملاكي ميشه براي قضاوت و تصميم گيري روي شخصيت و روابطتون با ديگران ، اون موقع مجبور ميشيد خودتونو فيلتر كنيد و يا دست از نوشتن برداريد . و اين شايد مهمترين عاملي هست كه خيلي از وبلاگ نويسها دوست ندارن كسي شناساييشون كنه و يا چهره واقعيشونو ببينه و وبلاگ رو ماسك و نقابي بر چهرشون مي پسندند براي اينكه تا در مدتي كه دراين فضا قرار مي گيرن انديشه و رفتاري رو كه دوست دارن بروز بدهند.
بارها شده كه شيفته شخصيت يك وبلاگ نويس شده ام و خواسته ام كه ببينمش ، اما در اولين ملاقات واپس خوردم واز اينكار پشيمون شدم ، چون كسي را كه انتظار داشتم ببينم نديدم . شايد اون بنده خدا هم همين حس رو نسبت به من داشته !
به هر حال بعد از يه مدت وبلاگ نويسي ديگه كمتر مايل هستم نويسنده يك وبلاگ رو ببينم ، فقط سعي دارم به يك نوشته بصورت كاملا آزاد و فقط بعنوان يك انديشه نگاه كنم .
چند روزي پيش شعري نوشتم ولي بدلايل فوق مجبور شدم حذفش كنم . از دوستاني كه نظر داده بودن متشكرم .
-------------------------------------------------------------