مور ضعيف و ناتوان چون شكل يزداني كشد
بي شك به شكل مورچه با شاخ حيواني كشد
داشتم نقد و بررسي مرحوم محمد تقي جعفري را بر مثنوي موسي و شبان مي خواندم كه به مطلبي رسيدم در ارتباط با درك و سازندگي هاي ذهن انساني در مورد حقايق غير محسوس مخصوصا حقيقت خداوند ، كه شايد بي ارتباط با سوالات و شك و ترديدهايي كه اين روزها ذهن
نيايش را درگير كرده نباشد .
محمد تقي جعفري معتقد است كه هر جانداري آنچه را كه داراست و در زندگي او دخالت دارد ، كمال يا ضرورت مطلق مي بيند و فقدان آنرا نقص و كاهش خيال مي كند و در روايتي از امام باقر نقل مي كند كه : هر چيزي را كه با خيالات و اوهام خود در دقيق ترين معنايش بعنوان خدا تمييز داده و تصور كنيد ، آن چيز آفريده و ساخته شده شماست و به خود شما بر مي گردد . خداوند متعال بخشاينده حيات و مقدر كننده مرگ است و شايد مورچه هاي ناتوان چنين توهم مي كنند كه خدا هم مانند آنها دو شاخ كوچك دارد ، زيرا آنها گمان مي كنند كه نداشتن شاخ براي كسيكه شاخ ندارد نقصي است .
مكاشفه در وبلاگش از قول cobb آورده است كه :
در واقع، ما همگي بخش هايي از خداوند هستيم. اما نه به معناي بخش هاي از خدا به اين معني که خدا فقط مجموع اين بخش ها باشد يا اين بخش ها از نظر استقلال و خودمختاري، نقصي داشته باشند... دنيا بيرون يا جداي از خدا وجود ندارد، اما دنيا خدا نيست يا حتي بخشي از خدا هم نيست.
اين هم شعري از ملك الشعرا بهار با گويش خراساني درمورد تجسم مردم عامي درباره خدا . اميدوارم در هنگام خواندن با مشكل روبرو نشويد !
هستش خدا مثال يكي پادشاه پير
بالاي آسمان تنه ورپايه پندري
تو پندري خدا به مثال فرشته يه
يا نه مثال مردم دنيايه پندري
هرجا كه رامره ادماش با خودش مرن
ديونخونه اش چو حيطه مصفايه پندري
راپورت بنده ها ره برش هر سعت مدن
راپورت ها دمين پاكتهايه پندري
راپورت هاره هي مخنه هي حكم مده
حكمش دحق ما و تو مجرايه پندري
هركس كه مومنه تو بهشتش موتوپنه
انجه اجيل مجيل عمويت رايه پندري
هر كس كه كافره به جهندمش مندزه
انجه بري ما و تو درش وايه پندري
محمد تقي جعفري مي گويد كه بعضي از كسانيكه داراي قدرت انديشه هستند و معلوماتي را فراگرفته اند مزاياي دروني خود را از قبيل خيال و انديشه و تعقل و علم ، بدون تصرف به خدا نسبت مي دهند مثلا مي گويند خدا با خود انديشيد و به اين نتيجه رسد ! يا از اين مردمي كه خدا آفريده است چيزي دستگيرش نخواهد شد !
و ازاين
مقايسه نتيجه مي گيرند كه خدا پس از آفرينش انسانها و شروع زندگي آنها ديده است كه آنها تبهكار مي گردند و نتيجه گيري مي كنند كه خدا پيش از ظهور نمودهاي انساني نمي دانست كه درآنها چه نيروهايي آفريده است و آنان چه سوء استفاده هايي از آن نيروها خواهند كرد .
او تبهكاري و سقوط انسان در فساد ، جنگ و سوء استفاده انسان از انسان را به مراتب خطرناك تر و دردناكتر از بلايا و مصيبت هاي طبيعي مي داند .
-------------------------------------------------------------