باده ريزم ، روزگار اگر بگذارد
گردش چشم نگار اگر بگذارد
دست در آن زلف بيقرار برآرم
عشق تو به من قرار اگر بگذارد
پاي دل ز حلقه جنون بدرآرم
سلسله زلف يار اگر بگذارد
---------------------------
من
آب شدم ،
سراب ديدم خود را
دريا گشتم ،
حباب ديدم خود را
آگاه شدم ،
غفلت خود را ديدم
بيدار شدم ، به
خواب ديدم خود را
-------------------------------------------------------------