مهتاب
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود                                        و ز دور بوسه بر رخ مهتاب مي زدم


كوچه هاي مهتاب


ارسال نامه به
ايميل ياهو

ايميل گوگل

Persian Weblogs

ديوان حافظ

بايگاني

MY PROFILE

Farsi Lampoditor

This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.






دوشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۳
 
آهاي رفيق !
و به قول آن چشم پزشك بصير : اي يار جاني !

نامت را از هر طرف كه مينگرم يا از هر سو كه مي خوانم يكي است . دم ايليايي تو نفس باد صبا را مشك فشان نموده و بر هر شاخي كه مي نشيني نغمه دل انگيزت يك حس را تداعي مي كند :

حس غريب

حس غريبي كه شعاعي است برگرفته از غربت مولاي درويشان در تنهايي نخلستان با چاه
نشستنت بر شاخه ديگري از شجره طوبي مبارك

باقي آن غزل را اي مطرب ظريف
زانسان همي نواز كه زانسانم آرزوست

---------------------------------

بدترين دردها اينه كه بخاطرش نه بتوني بنشيني و نه بتوني بايستي . يه دردمندتر از خودت هم بخواد استراحت كنه و حال و حوصله حرف زدن رو نداشته باشه و تو باز نتوني داد بزني و بگي آخ
آره دوست عزيز ! كج خلق و بي حوصله اي . اما اين فقط حرف توست . حكايت من و تو حكايت افتادن كلاغ زشت و بد صدايي چون من در قفس بلبل زيبا و خوش الحاني چون توست . بهت حق ميدم كه گوشه قفس كز كني و صدات در نياد كه گفته اند :

نه عجب گر فرو رود نفسش
عندليبي غراب همقفسش



نوشته شد توسط  ع . جلالي    

-------------------------------------------------------------

Home