مهتاب
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود                                        و ز دور بوسه بر رخ مهتاب مي زدم


كوچه هاي مهتاب


ارسال نامه به
ايميل ياهو

ايميل گوگل

Persian Weblogs

ديوان حافظ

بايگاني

MY PROFILE

Farsi Lampoditor

This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.






پنجشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۲
 



لحظه ديدار

لحظه ي ديدار نزديك است
باز من ، ديوانه ام مستم
باز مي لرزد دلم ، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم

هاي ! نخراشي به عقلت گونه ام را تيغ
آي ! نپريشي صفاي زلفكم را دست

آبرويم را نريزي دل
اي نخورده مست
لحظه ي ديدار نزديك است .


مهدي اخوان ثالث



نوشته شد توسط  ع . جلالي    

-------------------------------------------------------------


دوشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۲
 
حافظ :
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل مارا
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

صائب :
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را
هرآنكس چيز مي بخشد ز مال مي بخشد
نه چون حافظ كه مي بخشد سمرقند و بخارا را

شهريار :
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل مارا
به خال هندويش بخشم تمام روح اجزا را
هرآنكس چيز مي بخشد بسان مرد مي بخشد
نه چون صائب كه مي بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاك گور مي بخشند
نه بر آن ترك شيرازي كه برده جمله دلها را

جلالي :
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم
بخشم
هيچي به ذهنم نمي رسه كه براي بخشيدن بهترين باشه .
آخه خودم كه چيز قابلي واسه بخشيدن ندارم . از مال بقيه هم اگه ببخشم بهم خورده ميگيرن . قافيه اي هم براي تمام كردن اين مصرع نتونستم جفت و جور كنم كه تقديم كنم .
به هر حال اگه آن ترك شيرازي يه وقت بزنه و بدست آرد دل ما را ، خيلي خيلي شرمندش ميشم .
راستي اگه دل شما رو بدست بياره ، به خال هندويش چي مي بخشيد ؟



نوشته شد توسط  ع . جلالي    

-------------------------------------------------------------


شنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۲
 
سلام
امروز بزرگداشت ابو علي سينا ، روز پزشك است . اين روز را به دوستان خوبم، بچه محل ، نيايش ، نيمكت چوبي ، دايي عزيزم و تمام كساني كه كه در اين كسوت مقدس فعاليت مي كنند تبريك مي گويم .
اميدوارم در تمام مراحل زندگيشان موفق و مويد باشند .و از خداي مهربان شفاي همه بيماران را مسئلت دارم .



نوشته شد توسط  ع . جلالي    

-------------------------------------------------------------


پنجشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۲
 
هرگونه اطلاعاتي در مورد كتاب بخواهيد مي تونيد درسايت سخن ، سايت كتاب و نشر الكترونيك ايران پيدا كنيد

*******
امروز ، روز بزرگداشت علامه مجلسي است .
اينجا ميتونيد در موردش بيشتر بخونيد



نوشته شد توسط  ع . جلالي    

-------------------------------------------------------------


دوشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۲
 
سلام مادر عزيزم
روزت مبارك



دردانه ته تغاريت هستم. ايكاش در كنارت مي بودم و جمله روزت مبارك رو حضوري بهت تبريك ميگفتم . مي گفتم خيلي دوستت دارم و دستهاي خسته وچروك خورده ات رو مي بوسيدم . ولي اين روزگار لعنتي سالهاست ما را از هم دور داشته و من بجاي اينكه در ايام پيري عصاي دستت باشم ، كيلومترها از تو دورم و باز مثه هر سال بايد تلفني احوالت رو بپرسم .
ايكاش مي شد به ديدنت بيام و صبح زود كه ميرسيدم مي ديدم كه مثه هميشه با چادر نماز سفيدت لاي در منتظر من واستادي . قربونت برم بي بي جان . فداي اون صداي لرزونت .
غير ممكنه كه سرهر نمازت منو دعا نكني . من اينو احساس مي كنم . ولي من بعضي وقتها ميشه كه چند روز فراموشت مي كنم . چقدر پسر بدي هستم . راستي چطوريه كه اينقدر مادرها به ياد بچه هاشونن ولي ما بچه ها از اونا غافليم .
وقتي نوزاد بودم ، هر موقع مي خواستي بهم شير يا غذا بدي اول منو مي بوسيدي بعد غذا مي دادي و اين در حالي بوده كه از بيماري مزمني كه هنوز ازتو دست بر نداشته رنج مي بردي . من چطور مي تونم ذره اي از محبت هاي تو را جبران كنم . عجب حكايتي است اين عواطف مادري . فقط مادرها هستند كه اينو درك مي كنند . همينه كه ميگن بهشت زير پاي مادرهاست .
مي دونم كه امكانات خوندن اين صفحه رو نداري ولي مطمئنم كه پيام من به تو خواهد رسيد .
زنده باشي .



نوشته شد توسط  ع . جلالي    

-------------------------------------------------------------


شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۲
 
فرصتي دست داد تا چند شبي مهمان شبهاي كوير باشم . معمولا سالي يك بار نصيبم مي شو د .
شبها در بالاي پشت بام خانه كاه گلي با سقف هاي گنبدي حال و هواي ديگري دارد . نسيم خنك تن آدم را نوازش مي دهد . و گاه چنان سرد مي شود كه مجبور مي شوي ملحفه يا پتويي به خود بپيچي.
انبوه ستارگان بر سينه آسمان همچون پولك مي درخشند . نمي دانم چرا بطور ناخودآگاه بدنبال ستاره قطبي مي گردم و به جستجوي ستارگاني مي پردازم كه راهنماي يافتن ستاره قطبي هستند .
شايد به اين خاطر باشه كه همه ستاره ها دور ستاره قطبي مي چرخند و من هم در اين حركت دوار با آنها هستم .
در حجم سياهي شب در بهت و حيرتي فرو مي روم و در پهناي عالم خود را هيچ مي بينم . بيشتر اوقات به هيچ چيز فكر نمي كنم و فقط غرق تماشاي آسمان مي شوم .
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت
....
صداي خروس همسايه نويد صبح را مي دهد . چقدر آواز خواندن خروس را دوست دارم . هر بار كه او قوقولي قوقو مي كنه من هم در جوابش يك كلمه مي گم : جان
با اولين تلالو خورشيد بيدار مي شوم . دوباره به آسمان چشم مي گشايم . همه چيز با شبي كه چند ساعت پيش در آن بودم متفاوت است . هيچ خبري از آن همه ستاره نيست . فقط يك لوح بزرگ و ساده آبي رنگ كه خورشيد از گوشه آن مرا صدا مي زند .
انگار خدا روي بوم نقاشي خود يك دست رنگ آبي كشيده است و يا يك پارچه آبي رنگ روي نقاشي شبانه خود انداخته است .
تا تابستان سال ديگر انتظار ميكشم تا دوباره كوير مرا به مهماني شبهاي خود بخواند . اگه عمري باشه .



نوشته شد توسط  ع . جلالي    

-------------------------------------------------------------

Home