سلام
سيزده نوروز نيامده براي زهير و فرهاد و حامد نحس بود
سكتور صفر
يه خبر وحشتناك
دوست عزيزم، حامد اسدا...زاده (
وبلاگ پنجره) توي تصادف ديروزي كه من و اون و
فرهاد با هم بوديم، متاسفانه فوت كرد... خيلي وحشتناك بود...
ياد ماه پيشوني افتادم . خدا هر دو تاشون رو بيامرزه
من كه مي دانم شبي عمرم به پايان مي رسد
نوبت خاموشي من سهل و آسان مي رسد
منكه مي دانم به دنيا اعتباري نيست، نيست
بين مرگ و آدمي قول و قراري نيست، نيست
من كه مي دانم كه تا سرگم بزم هستيم
مرگ ويرانگر چه بي رحم و شتابان مي رسد
پس چرا عاشق نباشم
پس چرا عاشق نباشم
راستي ! خبر مرگ مرا كه خواهد داد ؟ آيا شما ؟
-------------------------------------------------------------