انديشه و كليشه
انديشيدن كاري است دشوار و در عين حال ضروري . بياموزيم كه بينديشيم ، هر روز و هر ساعت بينديشيم و ذهن خود را تر و تازه نگه داريم . براي انديشيدن بايد معيار و محك داشت ، ديد خاص و جهان بيني مشخص عيني و علمي داشت . بايد به اصولي معتقد بود ، اما در آنها رسوب نكرد .
همواره جاري باشيم ، نگذاريم راكد شويم . نگذاريم كليشه جاي انديشه را بگيرد . هر سخني را ، هر حكمي را ، به محك چرا ؟ چگونه ؟ به چه دليل ؟ بزنيم . خواه گوينده اش خواهر و برادر كوچكتر ما باشد ، خواه دوست ما يا پدر و مادر ما ، يا معلم و استاد ما ، يا نويسندگان و ناقدان و پيشوايان فكري جامعه ما . از همه بخواهيم كه حكم صادر نكنند ، استدلال كنند ، و درستي سخن خود را با دلايل محكم و منطقي ثابت كنند .
خود نيز حكم صادر نكنيم . استدلال كنيم و آنجا كه استدلال ما در برابر دلايل حريف وا مي ماند ، به نادرستي سخن خود اعتراف كنيم و سخن حريف را بپذيريم . اين كار دليل ضعف ما نيست ، نشانه شجاعت و شهامت ماست . صحنه انديشه ، رينگ بوكس نيست كه يكي ديگري را ناك اوت كند و دست خود را به نشانه پيروزي بالا بگيرد . در اينجا از زواياي گوناگون ، بر موضوعي ناشناخته ، نور تابيده مي شود تا همه تاريكي هايش روشن و مجهولاتش آشكار شود . در صحنه انديشه همه پيروزند . در اينجا شكست خورده اي وجود ندارد .
برگرفته از كتاب انديشه و كليشه و چند مقاله ديگر از
فريدون تنكابني
-------------------------------------------------------------