چهارشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۱
قطعه اي از " چيدن سپيده دم "
همچمن كبوتر كه با شكوه
به پرواز در مي آيد
بال مي گشايد و
پروازكنان مي گذرد
مي چرخد و
آرام بر هوا مي لغزد
آدمي را نيز
هواي پرواز در سر است
تا دور شود
راهش را بيابد
و در آرامش
به جست و جو بپردازد
همچون پرنده
كه بر زمين مي نشيند
بال جمع مي كند
دانه بر مي چيند
به تور صياد و دام خطر مي افتد
آدمي نيز باز مي گردد
آماده
تا خود را به زندگي و
تقدير خويش سپارد
گاه آرزو مي كنم زورقي باشم براي تو
تا بدانجا برمت كه مي خواهي
زورقي توانا
به تحمل باري كه بر دوش داري
زورقي كه هيچگاه واژگون نشود
به هر اندازه كه نا آرام باشي
يا متلاطم باشد
دريايي كه در آن ميراني
Margut Bickel
ترجمه احمد شاملو
از كتاب " همچون كوچه اي بي انتها "
-------------------------------------------------------------
دوشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۱
بهترين جوك جهان
دو شكارچي در جنگل بر روي درختها كمين كرده بودند. يكي از آنها از درخت سقوط كرد. شكارچي دوم احساس كرد دوستش كه از درخت سقوط كرده ، نفس نمي كشد و چشمانش باز و خيره مانده است . او با موبايل با يك مركز اورژانس تماس مي گيرد و به فردي كه گوشي را برمي دارد مي گويد:
فكر مي كنم دوست من مرده است ، چكار بايد بكنم؟
طرف مقابل به آرامي مي گويد:
دلواپس نباش . من مي توانم به تو كمك كنم . ابتدا بايد مطمئن شويم كه مرده است
بعد از سكوتي كه حكمفرما مي شود صداي يك گلوله به گوش مي رسد. شكارچي دوم دوباره گوشي را برمي دارد و مي گويد: بسيار خب ، حالا چه كار بايد بكنم !
من خودم از خوندن اين جوك روده برشدم
اصلش را از
اينجا گرفتم
-------------------------------------------------------------
شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۱
به ياد عماد خراساني(شاهين)
بس در سر زلف بتان جا کردی ای دل
ما را ميان خلق رسوا کردی ای دل
غافل مرا از فکر فردا کردی ای دل
تا از کجا ما را تو پيدا کردی ای دل
روزم سيه حالم تبه کردی تو کردی
ای دل بسوزی هر گنه کردی تو کردی
ای دل بلا ای دل بلا ای دل بلايی
ای دل سزاواری که دايم مبتلايی
از مايی آخر خصم جان ما چرايی
ديوانه جان آخر چئی کار کجايی
مجنون شوی ديوانه ام کردی تو کردی
از خويشتن بيگانه ام کردی تو کردی
-------------------------------------------------------------
پنجشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۱
گـر دســت رسـد بـر سـر زلـفـيـن تو بازم
چون گوي چه سرها كه به چوگان تو بازم
-------------------------------------------------------------
بنام پادشاه پادشاهان
مرد پليدي در آستانه مرگ ، كنار دروازه دوزخ به فرشته اي بر مي خورد. فرشته به او مي گويد : فقط كافي است در زندگيت يك كار خوب انجام داده باشي و همان ياريت مي كند. خوب فكر كن .
مرد به ياد مي آورد كه يك بار ، هنگامي كه در جنگلي راه مي رفت ، عنكبوتي را سر راهش ديد و راهش را كج كرد تا آن را له نكند. فرشته لبخند مي زند و تار عنكبوتي از آسمان فرود مي آيد ، تا مرد بتواند از راه آن به بهشت صعود كند.گروهي از محكومان ديگر نيز از تار عنكبوت استفاده ميكنندو شروع به بالا رفتن از آن مي كنند.آن مرد از ترس پاره شدن تار ، به سوي آنان بر مي گردد و آنها را هل مي دهد . در همين لحظه تار پاره مي شود و مرد بار ديگر به دوزخ باز مي گردد. صداي فرشته را مي شنود كه : افسوس. خودخواهي ات تنها كار نيكي را كه انجام داده بودي ، به پليدي تبديل كرد.
برگرفته از :"مكتوب"
اثر "پائولو كوئيلو"
-------------------------------------------------------------
با كمال تاسف
امروز باخبر شدم كه پدر دوست قديمي ام محمد اكبريان در حادثه تصادف دلخراش هفته گذشته كه درمحور تربت حيدريه - گناباد رخ داد فوت كرده و مادرش هم در بيمارستان بستري است .
از خداوند براي پدرش آمرزش . براي مادرش سلامتي وعافيت وبراي خودش صبر و اجر مسئلت دارم .
-------------------------------------------------------------
چهارشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۱
با سلام
ماهنامه سياسي ،اجتماعي ،فرهنگي ،لوموند ديپلوماتيك به زبان فارسي منتشر شد
اين هم
آدرسش
-------------------------------------------------------------
دوشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۱
صبح زود بود كه رسيدم و هوا خيلي سرد بود. تاكسي گير نمي اومد . مجبور بودم پياده برم . اول كوچه كه رسيدم چراغ خونه رو كه روشن بود ديدم. در خونه هم نيم باز بود و يك پير زن با چادر نماز ، اول كوچه رو نيگاه ميكرد . بي بي جان بود كه منتظر سوگوليش بود .
مثل هميشه اول دستش رو بوسيدم .
سماورش روشن چاييش آماده جانمازش پهن بود .
پاش درد ميكنه ولي به روي خودش نمي آره . هر چي ميگم بي بي جان تو بشين . من خودم كارهام رو انجام ميدم . زحمت نكش . ميدونيد چي ميگه ؟ ميگه هرچقدر مژه به پلك سنگيني داره اولاد هم به پدر و مادر سنگيني دارند .
در جوابش چيزي ندارم كه بگم . فقط واسش دعا ميكنم .
زنده باشي . سلامت باشي .
-------------------------------------------------------------
سهشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۱
چند روزي واسه ديدن بي بي جان در مسافرت هستم
قربونت برم بي بي جان
دعات هميشه بدرقه راهم
زنده باشي
-------------------------------------------------------------
چهارشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۱
يار مي گويد
الله
دلدار مي گويد
الله
هركجا ديوانه و هشيار مي گويد
الله
-------------------------------------------------------------
یکشنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۱
تو در افسانه ها جاويد خواهي بود
«او پورياي ولي نبود. او هيچ كس نبود، او خودش بود، بگذار ديگران را به نام او و با حضور او بسنجيم. او مبنا و معناي آزادگي است ... و هرگز به طبقهي خود پشت نكرد.»
(جلال آلاحمد)
-------------------------------------------------------------
شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۱
گسترش يک ويروس جديد اينترنتی
به کاربران نسبت به نامه های الکترونيکی خطرناک هشدار داد شده است
يک ويروس جديد اينترنتی که ابتدا پيش از کريسمس (25 دسامبر) ظاهر شده بود در حال آلوده کردن هزاران رايانه در سراسر جهان است
متن كامل خبر
-------------------------------------------------------------