مصيبتهاي خاكي
شاعر : صمد باروج
***********
شبي از عشق مشق از آسمان ، آواز در چشمت
و يادم هست آري آخرين پرواز در چشمت
حضوري ساده از دلواپسي هاي تمام من
و بغضي ناگهاني لكنت ابراز در چشمت
كه اشكي روستايي زاده با فانوس مي رقصد
تماشا ميكند آيينه را با ناز در چشمت
شكوفا شد رسولي مهرباني گستر از مشرق
شكوهي مثل شرقيها غزل پرداز در چشمت
مصيبتهاي خاكي از گناهي سبز ميرويد
مقدس مي شود دلواپسي ها باز در چشمت
-------------------------------------------------------------