مهتاب
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود                                        و ز دور بوسه بر رخ مهتاب مي زدم


كوچه هاي مهتاب


ارسال نامه به
ايميل ياهو

ايميل گوگل

Persian Weblogs

ديوان حافظ

بايگاني

MY PROFILE

Farsi Lampoditor

This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.






پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۱
 
غزلي از سعدي :


يـك روزبه شــيـدايـي در زلـف تو آويزم
زان دو لب شيرينت صد شور برانگيـزم
***
گر قصد جفا داري ، اينك من واينك سر
ور راه وفـا داري ، جان در قدمـت ريزم
***
بس توبه و پرهيزم كز عشق تو باطل شد
من بـعد بـدان شرطـم كز توبه بـپـرهـيـزم
***
سـيم دل مسـكـينم در خاك درت گم شد
خاك سر هر كـويي بي فـايده ميـبـيـزم
***
در شهر به رسوايي دشمن به دفم بر زد
تا بردف عــــشـق آمــد، تير نـظر تيـزم
***
مجنون رخ ليلي چون قـيـس بني عامر
فرهــاد لب شيرين چون خسروپرويزم
***
گفتي به غمم بنشين يا از سر جان برخيز
فرمان برمت جانا ، بـنـشيـنـم و برخـيـزم
***
گر بي تو بود جنت ، بر كنگره ننشينم
ور با تو بود دوزخ ، در سلسله آويزم
***
با يـاد تو گر سعدي در شعـر نمي گـنجد
چون دوست يگانه شد ، با غير نيامـيزم



-------------------------------------------------------------

Home